صنعت ساختمان
نوشته شده توسط : محسن
آنامیس
 

صنعت ساختمان

 

در مطالعه هر صنعتی مانند حوزه فعالیت آنامیس؛ چه صنعت ساختمان و چه صنایع دیگر؛ مثلا صنعت تولید اسباب بازی؛ دو سوال اساسی
 
مطرح است که پاسخ به آنها به طراحی استراتژی به شکل موثری کمک خواهد کرد. سوال اول در ارتباط با وضعیت
 
خود صنعت؛ در اینجا مسکن و ساخت و ساز است. واضح است که پتانسیل سودآوری در صنایع مختلف به شدت با
 
یکدیگر متفاوت است و به مرور زمان هم تغییر می‌کند.
بنابراین؛ لازم است که فعالان صنعت ساختمان به این مسالهدقت کنند و آگاه باشند که عامل «پتانسیل
 
سوددهی»؛ موفقیت آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
 
واقعیت این استکه ساختمان و فعالیت‌های ساخت و ساز دیگر یک «صنعت» نیستند؛ بلکه به تمامی معنای کلمه؛
 
خود به یک«بخش اقتصادی» تبدیل شده‌اند. این بخش بسیاری از فعالیت‌های تجاری، صنعتی و کسب و کارهای
 
مختلف راشامل می‌شود که هر کدام به نوبه خود یک «صنعت» را شکل داده‌اند. به عنوان مثال؛ ساخت مراکز خرید
 
مدرن(Shopping Malls)، برج‌های اداری پیشرفته یا فعالیت آژانس‌های خرید و فروش املاک؛ همگی به نوبه خود یک
 
«صنعت» را ایجاد کرده‌اند.
 
هر یک از این صنایع مانند آنامیس نیز دارای منطق اقتصادی خاصی هستند. در عین حال؛ پایه و اساس کاملا متفاوتی هم دارند.
 
بنابراین؛ برای رقابت درون یا با هر یک از این صنایع؛ باید این مفاهیم پایه‌ای به خوبی شناسایی و درک شده و
 
تغییرات تدریجی آنها در طول زمان بررسی شوند. امید این است که رقابت‌های درون این صنایع نه تنها به بهبود
 
موقعیت رقابت‌کنندگان منجر شوند؛ بلکه کیفیت را در کلیت صنعت مربوطه نیز افزایش دهند.
 
سوال اساسی دوم در طراحی استراتژی؛ به موقعیت (Position) فعالان درون این صنعت ارتباط دارد. صاحبان و
 
مدیران شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی در هر صنعت و در هر بخشی (Segment) از بازار که فعالیت دارند؛
باید در مورد جایگاه شرکت خود، چگونگی رقابت در آن صنعت و دستیابی به جایگاهی برتر؛ تصمیمات مهمی بگیرند.
 
بامطالعه صنایع مختلف؛ فارغ از جذابیت‌های ظاهری آنان؛ به نظر می‌رسد بعضی از شرکت‌ها به نحو چشمگیری
 
بهترعمل می‌کنند. دلیل موفقیت هر ساله این شرکت‌ها این است که جایگاه اصلی خود را در آن صنعت خاص پیدا
 
کرده‌اند. به عنوان مثال؛ یکی از سودآورترین شرکت‌های دهه گذشته در ایالات متحده یک شرکت فولاد بوده است
 
که در این صنعت ورشکسته در آمریکا؛ به دلیل طراحی جایگاه مناسب برای خود؛ بسیار موفق عمل کرده است. در
 
هر حال؛ این دو سوال، سوالات اساسی در بحث استراتژی‌اند. چگونه مدیران می‌توانند فضای رقابتی و صنعتی را
 
که در آن فعالند به خوبی درک کرده و چگونه جایگاه خود را در این محیط تعریف کنند؟
 

تحلیل وضع موجود

 
اساسا در هر صنعتی، چهار نیروی رقابتی وجود دارد که همزمان با هم فعالند. اولین نیرو؛ خودِ مساله رقابت بین
 
فعالان موجود در بازار/صنعت است. یکی از تهدیدها در این رقابت؛ جایگزینی تولیدات و خدمات توسط رقبا است. به
 
عنوان مثال؛ در صنعت ساختمان؛ افتتاح یک مرکز خرید جدید یا یک مجتمع اداری در موقعیت و مکانی بهتر؛
 
 
می‌توانند تهدیدات جدی برای پروژه‌ای با همان کاربری باشند. دومین نیروی رقابتی؛ ورود فعالان جدید به بازار/صنعتاست.
این یک تهدید دائمی است که همیشه در بازارها وجود دارد؛ مخصوصا اگر بازار/صنعت مربوطه سودآوری
 
خوبی هم داشته باشد (مانند صنعت ساختمان). با ورود بازیگران جدید به عرصه؛ بخشی از سود بازار/صنعت؛ خواه
 
ناخواه توسط آنها جذب شده و از دسترس خارج می‌شود. سومین و چهارمین نیروهای رقابتی؛ قدرت چانه‌زنی بین
 
تامین‌کنندگان مختلف است. کسانی که کالاها و مواد اولیه را در هر صنعتی تامین می‌کنند و کسانی که تولیدات
 
نهایی آن (در اینجا؛ ساختمان‌ها) را می‌خرند. سوال اصلی در توسعه صنعت ساختمان این است که طبیعت تاریخی
 
این صنعت چگونه است و در طول زمان چه تغییراتی داشته است؟
 
 
به نظر می‌رسد؛ در گذشته؛ جز در چند مورد استثنایی از نوسانات بازار؛ صنعت ساختمان همواره جزو صنایع نسبتا
 
جذاب بوده است. حداقل از دید نگارنده؛ در این صنعت؛ بازیگران حرفه‌ای که قواعد بازی و فعالیت در این صنعت را
 
خوب می‌دانسته‌اند؛ ثروت خوبی هم اندوخته‌اند. در حقیقت؛ ثروتی که از صنعت ساختمان به دست آمده است؛ از
 
نظر بسیاری افراد باور نکردنی است. حال سوالی که باید پاسخ داده شود این است که چرا صنعت ساختمان
 
اینگونه است؟
 
به نظر می‌رسد؛ موفقیت همیشگی صنعت ساختمان را باید مدیون سمت تقاضا دانست. عواملی
 
وجود دارند که زمینه را برای ایجاد یک فضای مثبت و ایجاد تقاضا برای ساختمان مطلوب می‌سازند.
 

راه‌حل‌ها

 

در این وضعیت چه باید کرد؟ یک راه حل این است که شرکت‌ها را تعطیل کرده و همه به خانه‌های خود برویم! چراکه
 
رقابت سنگین است و اوضاع هم به خوبی سابق نخواهد شد. اما مساله اینجا است که این صنعت؛ دارای بازیگران
 
بسیار زیاد، خُرد و پراکنده است. واقعیت این است که صنعت ساختمان، صنعت عظیم و بزرگی است. حتی اگر
 
متوسط سوددهی هم در این صنعت پایین آمده باشد؛ که به نظر نگارنده پایین آمده است؛ هنوز هم این صنعت
 
سودده و جذاب بوده و تعداد زیادی از شرکت‌ها و فعالان در این بازار؛ مایل‌اند در حد سود متوسط یا پایین تر از آن
 
هم فعالیت کنند و این به این معنی است که دیگر عملکرد معمولی و متوسط در این بازار نمی‌تواند شرکتی را
 
متمول کند.

بنابراین؛ لازم است شرکت‌ها راهی بیابند تا با عوامل ایجاد تغییرات جدید در صنعت ساختمان همسو

 
شده و با ایجاد یک «مزیت نسبی پایدار»؛ در این بازار دوام بیاورند. این نکته را هم باید گوشزد کرد که این وضعیت؛
 
دوران‌گذار و تحول طبیعی است که بسیاری از صنایع دیگر نیز آن را پشت سر گذاشته‌اند. با این وجود؛ همانند سایر
 
صنایع؛ کاری که مدیران عامل شرکت‌های فعال در صنعت ساختمان نیز باید انجام دهند این است؛ باید برای
 
شرکت‌های خود استراتژی طراحی کنند.
 
درگذشته؛ بسیاری از شرکت‌های ساختمانی استراتژی نداشتند. هر نوع قراردادی را که سود خوبی در آن بود؛
 
می‌پذیرفتند.
 
همیشه هم می‌توانستند دلیلی برای پذیرفتن یک قرارداد داشته باشند؛ حتی اگر قبلا شبیه آن پروژه
 
یا قرارداد را هم انجام نداده بودند!! به نظر می‌رسد؛ دیگر چنین تفکری در آینده کارآیی ندارد. چگونه شرکت‌ها باید
 
موقعیت خود را در این بازار/صنعت تعریف کنند؟ اگر این تحلیل درست باشد که صنعت ساختمان دیگر مانند گذشته
 
جذاب نیست و در حال از دست دادن موقعیت سودآور و ویژه خود است؛ و باور به دائمی بودن این روند نیز پذیرفته
 
شده باشد؛ و در عین حال؛ همگان هم در این صنعت بدانند که مساله کاهش تقاضا طی چند سال آینده پابرجا
 
خواهد بود؛ چالش اصلی این خواهد بود که چگونه با این مشکلات برخورد شده و شرکت‌ها چگونه می توانند در این
 
عرصه فعال و سودآور باقی بمانند؟ لازم است این نکته را نیز یادآور شد که در هر صنعتی؛ سطح مشخصی از توزیع
 
سود وجود دارد و متوسط سطح سودآوری نیز مشخص است. بعضی از شرکت‌ها دارای سودآوری بالاتر از حد
 
متوسط و بعضی هم پایین‌تر از سطح متوسط سود در آن صنعت؛ عملکرد و کارآیی دارند. چگونه یک شرکت می‌تواند
 
در سطحی بالاتر از حد متوسط سودآوری فعالیت کند؟
 
پاسخ به این سوال؛ با بیانی معمولی؛ بسیار هم ساده است! شرکت‌ها باید دارای «مزیت نسبی پایدار» باشند.
 
اما نکته اینجا است که کمتر شرکت ساختمانی به این مقوله اندیشیده است. واقعیت این است که بحث «مزیت
 
نسبی پایدار» در صنعت ساختمان کمتر مورد توجه بوده است. فعالان صنعت ساختمان بیشتر به فرصت‌های
 
مقطعی در دسترس توجه داشته‌اند. اما به نظر نگارنده؛ اگر شرکت‌ها و فعالان این صنعت به فکر موفقیت در آینده
 
بسیار متفاوتی هستند که با شتاب در حال نزدیک شدن است؛ باید درباره عملکرد خود بر اساس مفهوم «پایداری
 
در مزیت نسبی» دوباره بازنگری کنند. مثل آنامیس.




:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 20 مهر 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: